مذهب, قانون یا اخلاق


موضوعی که چندین بار از دوستان مختلف شنیده ام, مقایسه بین وضع امروز ما و دوران رنسانس اروپا ست و اینکه غرب بعد از کنار گذاشتن مذهب به سرعت رو به ترقی گذاشت.

ولی دوستان , اگرغرب  مذهب را خانه نشین کرد, به جایش قانون را حاکم کرد. قانونی که اگر چه دست نوشته خودشان بود, ولی برای شان حکم ناموس برای ما را داشت. قانونی که هر چقدر اشتباه , تا تغییر نکرده بود لازم الاجرا بود. قانونی که به خاطر خدشه دارنشدنش, سقراط جام شوکران را سر کشید. قانونی که امروز با نهادینه شدنش در جامعه نیاز به وجود دستگاه قضایی را به حد اقل رسانده است.

وانگهی امروز غرب بعد از چند صد سال تلاش در زیر چتر قانون فهمیده است که چه با قانون چه بی قانون آرامش من بیشتر از زیاده خواهی ام اهمیت دارد. برای مثال وقتی در چهار راهی چراغ راهنمایی از کار می افتد, بدون هیچ ماموری برای حفظ قانون, مردم به نوبت عبور می کنند و با این رفتار هم آرامش شان حفظ می شود هم زود تر به کار شان می رسند. من این هنجار را اخلاق می نامم. خصلتی که انسان را مهار می کند و به او یاد آور می شود که واگذار کردن حق ات به دیگران به تو لذتی خواهد بخشید که زیاده خواهی ات از درک آن عاجز است.

بیاییم به چه کنم, چه کنم, خودمان بپردازیم. آیا مذهبی هستیم و که برای رضای خدا به یکدیگر کمک می کنیم؟ آیا برای رضای خدا به مکه می رویم؟ آیا فقط در محرم باید گرسنگان را سیر کنیم؟ جایگاه قانون در ذهن ما چیست؟ آیا قانون حرف زوری نیست که اگر چراغ قرمزش را رد کنیم, 5000 تومان پاداش برای خودمان در نظر می گیریم؟ حق نزد ما گرفتنی است یا دادنی؟ آیا  با دیگران همانطور که از آنان انتظار داریم رفتار می کنیم ؟

این مطالب دل سردتان نکند. چرا که حاصل امیدواری به آینده و دیدن روزنه نور هستند. ولی این فکر را اشتباه می دانم که با کنار گذاشتن مذهب همه مشکلات رفع می شود. شاید گرفتن اعتقاد از یک فرهنگ بد ترین بلا برایش باشد. تجویز داروی غرب و کپی پیست کردن آن بدون شناختن و کار کردن روی فلسفه ای که بنیاد فرهنگ شان است, برای ما سمی کشنده خواهد بود.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *