نگاهی دیگر به حادثه نیواورلئان


نوشتار (چیزهائی که با زلزله نمی لرزند ) را بسیار جالب و با اهمیت یافتم به ویژه دربررسی رفتار ژاپنی ها که ستایش برانگیز است. در آنجا اشاره ای هم به مورد به ظاهرمشابه نیواورلئان شده است. دراین باره تحلیلهای دیگری هم صورت گرفته است و بعضی (برای نمونه اسلاوی ژیژک) از منظر متفاوتی بدین پدیده نگریسته اند. بد نیست خلاصه ای ازین دیدگاه هم دراین جا آورده شود :

ایالات متحده (ژاندارم جهان ) که می کوشد تا تهدیدهای متوجه صلح ، آزادی ومردم سالاری را در چهارگوشه جهان کنترل کند ، کنترل بخشی از خود آمریکا رااز دست داد و ظاهرا تا چند روزی نیواورلئان به قرق گاه غارتگری کشتار و تجاوز جنسی تبدیل شد . در بررسی آن نخستین چیز ساخت زمان بندی غریب آنست ، نوعی واکنش با تاخیر . زیر سیل رفتن شهر تا اندازه زیادی نتیجه کوتاهی انسانها بود سدهای محافظ شهر باندازه کافی خوب نبود ، اولیای امور چنانکه باید آماده برآورده ساختن نیازهای بشر دوستانه که در پی آمد این حادثه کاملا قابل پیش بینی بود نبودند ولی تکان واقعی و بزرگتر پس از وقوع توفان در سیمای تاثیر اجتماعی این بلای طبیعی وارد آمد . این فروپاشی اجتماعی را چگونه تفسیر کنیم؟

واکنش محافظه کاران : این حادثه نشان می دهد که نظم اجتماعی شکننده است وبه اجرای سختگیرانه قانون و فشارهای اخلاقی نیاز داریم چون سرشت بشر ماهیتا شر است (این استدلال می تواند رنگ و بوئی نژاد پرستانه هم به خود بگیرد) . آنان که به هیجانات خشونت بار روی آوردند تقریبا همگی سیاه پوست بودند واین خود گواه دیگری است بر آن که سیاه پوستان براستی متمدن نشده اند . پاسخ به این استدلال این است که هرج و مرج آنجا شکاف نژادی جان سختی را در آمریکا برملا کرد . 68  درصد آنان  سیاه پوستند ، تهیدست و محرومند . آنها گرسنه و بی مراقبت به حال خود رها شدند و خشم شان فوران کرد . واکنش خشونت بار آنها را باید یاد آور شورشهائی که در لس آنجلس بخاطر قتل رادنی کینگ سیاه پوست برپا شد و ویا حتی طغیانهای د یترویت و نیوآرک در دهه  1960 دانست .

تنشی که منجر به انفجار احساسات شد میان (سرشت بشر) و نیروی تمدن که سعی در مهار آن دارد نبود بلکه میان دو جنبه از خود تمدن بود . سرشت سرمایه داری در ناب ترین شکل خود (منطق رقابت فردگرایانه یا دفاع بیرحمانه از خود که زاده پوشش های سرمایه داری است ) دراین جا مطرح است .

در تحقیقات بعدی معلوم شد که در اکثریت چشمگیری از این موارد  زیاده روی درگزارشهای خشونت ورزی  وجود داشته و یا درست نبوده است . شایعات انباشته شده را رسانه ها بعنوان واقعیت گزارش کردند و نتایج مادی دقیقی هم بوجود آمد آنها هراسی بوجود آوردند که موجب شد مقامات رسمی آرایش سربازها را تغییر دهند ، تخلیه بیماران و مجروحان را به تعویق اندازند  افسران پلیس ترک خدمت کنند و هلیکوپترها زمین گیر شدند . به یقین بی نظمی و خشونت واقعی بود ولی محرک این حکایتها واقعیت نبود بلکه پیش داوری نژاد پرستانه بود ، دروغ گفتن در پوشش حقیقت بود . در 1989دیوار برلین فرو ریخت ولی از11 سپتامبردوره ای آمد که در همه جا دیوارهای تازه برپا شد ، بین اسرائیل و کرانه غربی ، پیرامون اتحادیه اروپا، در مرز آمریکا و مکزیک، قد علم کردن راست جدید عوام باور صرفا برجسته ترین مصداق این اشتیاق به برپاکردن دیوارهای تازه است . نیو اورلئان در آنسوی دیوار است و مرفه ها هراس ، ا ضطراب ها و تمنی یات پنهان شان رابر روی آنها فرافکنی می کنند .


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *