پارکینگ


چند وقت پیش با دخترم برای خرید به مرکز خرید رفته بودیم , و از آنجا که روزهای تعطیل پیدا کردن پارکینگ کاری نزدیک به ناممکن است, مدتی برای پیدا کردن پارکینگ  دور می زدیم و وقتی یک اتومبیل در حال بیرون آمدن بود ایستادیم که در آن محل پارک کنیم, اما یک راننده ای که فکر می کرد از ما زرنگ تر است سریع اتومبیل خود را در محل مزبور پارک کرد. من که حسابی از به دنبال پارکینگ گشتن کلافه شده بودم داشتم خودم را برای یک عکس العمل آماده می کردم که دخترم گفت هر وقت اتفاقی این چنینی برای او می‌افتد به فاصله کوتاهی یک جای پارک بسیار خوب برایش پیدا می شود. من هم چون داشتم سعی میکردم نمونه یک راننده خوب در نظر دخترم باشم هیچ نگفتم و راه افتادم به دنبال پارکینگ گشتن که ناگهان یک جای پارک درنزدیکی درب ورودی مرکز خرید خالی شد. دختر خوشحال که پیش گویی اش درست از آب در آمده و من در عجب که در چه دنیایی زندگی می کنیم ما.

از آن به بعد برایم حس خوبی است وقتی جای پارکی را که به زحمت پیدا کرده ام به راننده ای که به عجله می خواهد در همان مکان پارک کند واگذار کنم با این فکر که شاید او از من بیشتر دیرش شده است ,  و با این امید که نه فقط به خاطر به دست آوردن موقعیت بهتر, بلکه به خاطر احترام  به اتیکت رانندگی از واگذاری چیزی که حق خود می دانیم ناراحت نشویم.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *