ایمیل تازه چی داریم ؟؟ ؟ (4)


 ایمیل یکم

با دریافت ایمیلی که یکی از برنامه های طنز آقای محمد رضا عالی پیام (متخلص به هالو ) را دربرداشت به کوچه باغهای یوتیوب هدایت می شویم ،جائیکه برنامه های بسیاری ازطنز دلنشین ایشان را می توان در آن یافت .گویا از راه ماهواره و انتشار کتاب هم مخاطبان فراوانی دارد .

کاش در کنار ریزبینی که د ر فرم و ریخت  طنزش بکار می برد ، در درون مایه آن ها هم درنگ بیشتری بکند .

برای نمونه گرچه می خواهد کم ارزش شدن پول ما ویا مهریه زن و اندازه آن را به زیر سوال ببرد ولی ناپسندیدگی خشونت نهفته در سخنش حتی با آراستن آن به شیوه طنز هم کاهش نمی یابد :

هر که داد زن خویش طلاق               به خدائی خداوند خر است

چونکه با قیمت سکه امروز              دیه از مهریه با صرفه تر است

شرکت کنندگان دوست داشتنی در گردهمآئی هم شوربختانه خنده به هر بهانه و بها را روامی دانند و می بینیم که “مستمع صاحب سخن رابرسر ذوق آورد “.

سروده هائی هم به بازگوئی از گذ شتگان در زیانهای رسیدن حمال به وکیلی و وزیری و امیری( ویا امروزه آشغالی به ریاست جمهوری) دارد .آیا برای کنایه زدن به احمدی نژاد شایسته است پیشه رفتگری و یا باربری را د ستاویز قرارداده و آنرا  کوچک وخوارشمرد ؟ اگر هنوز بالاد ستان (وگاه فرود ستان) واژه حمال را برای فحش و ناسزاگوئی بکار می گیرند ، بر دوش چه کسانی است که رویکرد به کرامت انسانی را به درون جامعه ببرند ویا یادآوری کنند؟

در برنامه ای دیگر برای توجیه سروده هائی که در آنها اعراب را برهنه پا و سوسمار خور و.. نامیده است یورشهای هزار و سیصد سال پیش نیاکان آنها به ایران را به رخ  می کشد و دشنام گوئی خود را زیر پوشش عذرخواهی نکردن آنها پنهان می کند.

 لحن گفتار وتاکید او براینکه ( خوزستانیها از نژاد عرب نیستند بلکه ازنژاد خالص ایرانی بوده و فقط به عربی تکلم می کنند ) بشکلی است که انگار عرب بودن ننگ است و خوشبختانه اعراب خوزستانی از چنین ننگی بدورند.

ازما می خواهد که این وقایع را ردیابی کنیم تا به تائید ایشان برسیم،

 در باره درمیان گذاشتن بی جا و بی هنگام این گفتمان (بویژه باابهام در نقش وعملکرد حکام و مردم ساده و عادی  و کلا به شکل دشنام گوئی )به بازگوئی سخنی ازبزرگی بسنده  می کنم : (تنها زمانی حرفی را با دیگران درمیان بگذار که بر درستی آن مطمئن باشی ودیگر اینکه  سودمند است ).

 ایمیل دوم

هرماه چندین ایمیل دربردارنده سخنان بزرگان را دریافت می کنیم .هرچند مانند میوه های (درهم ) در میوه فروشی اند! ولی ازآنجا که از دهان بزرگان درآمده اند وبما یاد داده اند که سخن آنها را”دربست” ! بپذیریم گویا هیچ کدام جای پرسش وگفتگو ندارند، اما یک پند کوچک به ناپلئون بزرگ! :

(تسخیریک کشوربزرگ ازتسخیر قلب کوچک یک زن آسانترا ست . ناپلئون ).

البته که برای مردانی مانند شما همینطور است .اگر سری به فرهنگ عمید زمان خود ت ! میزدی این معانی را برای تسخیر میدیدی(رام کردن ،فرمانبردارکردن ،مغلوب کردن ،به کار بی مزد واداشتن ).

تا زمانی که قلب زن را (کوچک ) ببینی و بجای پیشکش  قلب خودت به او در فکر تسخیر آن باشی ، همین آش است و همین کاسه !.

مینا


5 پاسخ به “ایمیل تازه چی داریم ؟؟ ؟ (4)”

  1. are jaleb bood..manam hamishe narahat misham Arab-ha ro dar lafafeh maskhareh mikonan…haminchizaye be zaher kooochik baes e doshmanihay e bozorg mishe…vali ye chizi ke bara man soal e…in e ke aya bayad enghad rizbin bashim ya na? adam too harf momkene kheili chiza ro bege be kahter e kam oomadan e ghafie ya be har dalil e digeh…vali vaghan be oon bavar nadashte bashe…..man khodam ham momken bood too oon jalaseye she’r basham, dar oon lahze az harf e aghay e Haloo khandam begyre……..vali khob vaghan ke motaghed nistam ke yeki zansh o bezan

  2. متاسفانه بايد بگويم كه اخلاق در ايران لاأقل از سى سال پيش به اين سو رو به نشيب نهاده، اين را همه ى كسانى كه در اين سالها زندگى كرده اند روزانه به تجربه در يافته اند…..چرا ؟ چه پيش آمده ؟ آنچه به ظاهر ديده مى شود، جمعيت افزايش يافته، شهرها متراكم شده، و از همه مهمتر نياز هاى مادى و توقع مردم رشد كرده، در اين آشفته بازار مجالى براى اخلاق نمانده…..كسى كه اندك ادعاى فهم و شرافت كند، بايد گهگاه اين پرسش هول انگيز را از خود داشته باشد :
    آيا من به نانى كه مى خورم ، مى ارزم؟

  3. مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد

    دوست عزیز خوشحالم که نظر خودتان راگفتید .نوشته اید که ( آیا باید اینقدر ریز بین بود ؟)این نظر را با سوالی دنبال میکنم که چه کسانی فرهنگ سازی ویا فرهنگ جاری را بازتولید میکنند؟

    از نقش اساسی اقتصاد و بعد حاکمیت که بگذریم آیا خود ما مردم خمیر بی شکل هستیم ؟(نگاه کنید به حفظ آئینهای ایرانی در سی سال اخیرتوسط مردم و یا توقف جوک سازی بیشماری که علیه یکی از روحانیون صورت میگرفت ،بموازات مواضع خلاف حاکمیتی که ایشان گرفتند).اگر به قدرت شهروندان بویژه در دورانی که رو به مدرنیته دارد(که یکی از پایه های آن فردیت است )باور داشته باشیم آنوقت جای آن دارد که به ریز بینی در رفتار خود بپردازیم و اگر بقول شما مخالف زدن و کشتن زن هستیم ،حد اقل کاری که میتوانیم بکنیم اینست که ایشان را با خنده خود تشویق نکنیم .چگونه؟ خوبست که یک خاطره را بگویم : در دوره مربی کودک معلم ما میگفت وقتی کودک کتاب را پاره میکند به او دستور ندهید و منفی نباشید نگوئید (پاره نکن )بلکه جمله ای بگوئید که اولا مثبت باشد و دوم اینکه به او قدرت تمیز خوب و بد بدهد و سوم اینکه حس کند خودش اختیار داشته و خوب را برگزیده و بدان عمل نکرده . درین مورد شما میتوانید بگوئید (کتاب برای خواندن است ).من به طنز گفتم من اگر برای هر کار کودک مثلا همین که میگوئید به موارد سه گانه فکر کنم و جمله را بسازم و تازه بعد به انگلیسی ترجمه کنم ! و به او بگویم آیا فکر نمیکنید که در طول این مد ت کتاب ورق ورق شده است ؟!

    جواب داد همینطور است ، بنابراین شما باید برنامه داشته باشید جملات را از قبل ساخته باشید و یا در کتابهای موجود پژوهش کرده و از تجربه مربیان پیشرفته تر از خود آموخته باشید و آنقدر تمرین کرده باشید که جزئی از رفتار و گفتار سریع شما بشود .

    اگر ما در باره جوکهای خشن با هم حرف بزنیم ، آنها را سر سری نگیریم فکر نمیکنید که اگراز قبل آمادگی داشته باشیم ایشان را تشویق نخواهیم کرد ؟ با مهر مینا

    m

  4. ایرانیان با داشتن چنان ادبیات شعری غنی، در مورد فکاهی نویسی مشکل دارند. از برخی اشعار خوب ایرج یا عبید می گذریم. در بیشتر ادبیات ایران هرگاه خیلی خواسته اند مزاح کنند و سر حال بیایند یا در مورد زنان و نادانی ان ها حرفی زده اند و یا در مورد آرزوی مردها برای فرار از همسرانشان و برعکس میل شدید زنان برای همسرگزینی. به گمان من این ها نشانه تسلط بلامنازع مردان بر ادبیات ایران زمین در ادوار گذشته است. امروزه که ایران نیز مانند دیگر ملل جهان زنان دانشمند و فرهیخته می پروراند، بر همه ماست که در مقابل این شوخی ها باستیم و زشتی ان ها را یادآور شویم. از شما متشکرم که همواره پیشتاز نمایش این یکسونگری ها هستی

  5. صفورای عزیز

    بیائید بیشتر در مورد اخلاق با هم گفتگو کنیم .شما از تجربیات روزمره خود بنویسید . منهم همین هفته خلاصه ای از جزوه یکی از درسهای فلسفه اخلاق آقای ملکیان را خواهم نوشت و امیدوارم دوستان دیگر هم وارد گفتگو شوند .

    بنظر من پسرفت اخلاق در ایران در دو یا سه موردمتفاوت جایگاه اقتصادی افراد میتواند دلایل جداگانه ای داشته باشد.

    از مورد کم درآمدها که فقر را ریشه پسرفت اخلاق آن دانسته اند که بگذریم مورد بعدی، دیگرانیست که زندگی متوسط دارند ولی مبتلا به آن شده اند. شما در اینجا به زیاده خواهی آنها اشاره کردید(که امیدوارم بیشتر توضیح دهید ) منهم نکته دیگری را میگویم. با این مقدمه که ما همیشه در طول تاریخمان (وبویژه زمان اخیر )حاکمیت را از خود جدا و حتی در نقطه مقابلمان شمرده و می شمریم،درین دوره که حاکمیت پرچم اخلاق را در دست گرفته و مهر خود را برآن زده ارزشهای اخلاقی در نزد ما کم رنگ و حتی در افتادن با آنها شاید برای برخی احساس مبارزه با صاحب کنونی آن را هم بدهد. برای نمونه شاید چهل سال پیش ما خودمان روابط خصوصی امان را تنظیم و ارزشهای آنرا انتخاب میکردیم و بدانها پایبند بودیم. تعهد به ازدواج ارزش بود و غیر آن را شخصا بد وزشت میدانستیم و حتی در فیلمها هم قبح خود را داشت ولی حال که اجبار از بیرون است عکس العمل ما منفی است(نگاه کنید به استقبال کنونی از فیلم فارسی وان ) ، ارزشی که به دست (اونا ) افتاده برای( ما )بی ارزش شده .

    نمونه دیگر در پیش از انقلاب بود که یکی از دلایل عدم رویکرد بسیاری از زنان روشنفکر به موضوع خاص آزادی زنان ( البته خواست آن در شکلهای دیگر ودر دل سایر مطالبات را داشتند) )این بود که آنها میخواستند مرز خود را با بخشی از حاکمیت (خواهر شاه و.. که صاحب این پرچم شده بودند ) مشخص و جداکنند.

    بهر حال من که اینروزها کتاب زمین نو از اکهارت را در دست دارم برای وجود انسان ارزش زیادی می بینم و پسرفتهای اخلاقی را برای او جوهری نشمرده و به آن سوال آخرتان نمیرسم .
    با مهر مینا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *