درباره کتاب ” ذهنت را تربیت کن، مغزت را تغییر بده” نوشته شارون بگلی
TRAIN YOUR MIND, CHANGE YOUR BRAIN
Sharon Begley
نوروپلاستیسیتی چیزی نیست مگر توانایی مغز برای ایجاد سلول های عصبی ( نورون) جدید و بازسازی خود. این چیزیست که متخصصان اعصاب تا همین اواخر آن را غیرممکن می دانستند. شارون بگلی که نویسنده مقالات علمی در وال استریت ژورنال است موضوعی را برمی گزیند که یا بسیار خشک و جدی فرض می شود و یا به قدری ساده گرفته می شود که گویی نیازی به آموزش ندارد و این موضوع را تبدیل به کتابی محکم می کند. ” ذهنت را تربیت کن، مغزت را تغییر بده” کتابی است که در عین سرگرم کننده بودن راهنمای اخلاق و رسیدن به کمال نیز هست. این کتاب نشان می دهد که باید نسبت به ظرفیت های مغز خوش بین بود.
شارون بگلی این کتاب را در حول محور ” گردهمایی مؤسسه ذهن و زندگی درباره موضوع نوروپلاستیسیتی در سال 2004 ” پی ریزی می کند. مؤسسه ذهن و زندگی در سال 1990 تاسیس شد و هدف از تأسیس آن این بود که رهبر در تبعید تبت و رهبر معنوی بودائیسم تبت ، دالایی لاما هم درباره علم اطلاعات کسب کند و هم این علم را با بودائیسم ممزوج کند. هر چند سال یکبار دانشمندان برجسته جهان به دارامسالا در هند دعوت می شوند تا علم روز را به دالایی لاما معرفی کنند و دالایی لاما با آنها درباره یافته های علمی مباحثه می کند.
نویسنده به تناوب هم از مباحثات دانشمندان با دالایی لاما می نویسد و هم به صورتی کلی تر موضوع کتاب را مطرح می کند و مثل کتاب های پلیسی به تدریج سرنخ های بیشتری درباره موضوع کتاب به خواننده می دهد. وقتیکه پیشتازان این حوزه از علم دریافتند که مغز می تواند خود را بازسازی کند با مقاومت جامعه علمی روبرو شدند و اجازه چاپ مقالات آنها در مجلات معتبر صادر نگردید و با بودجه درخواستی آنها موافقت نشد. اما محققان به راه خود ادامه دادند و مشکلات موجود را به تدریج کنار زدند و آزمایشات بیشتری بر روی انسان و حیوانات انجام دادند و پی بردند که چرا کورها قدرت شنوایی بیشتری دارند و کسانی که دچار قطع عضو شده اند هنوز آن عضو را حس می کنند. تصورات درباره اعتقاد به تغییرناپذیربودن مغز یکی یکی به دور انداخته شدند تا اینکه رسما اعلام شد که: حتی در بزرگسالان هم مغز می تواند به طور فیزیکی تغییر کند.
دالایی لاما از این کشف خرسند بود. سیستم روانشناسی در آئین بودا بسیار پیچیده است و نوروپلاستیسیتی به زیبایی با این نگرش بودایی همخوانی دارد که:” ” ذهن” می تواند بر روی ساختمان مغز تأثیر بگذارد. نکته بازدارنده ای که مانع می شد تا بودائی ها و دانشمندان با هم کار کنند تعریف آنها از ” ذهن” بود و اینکه ” ذهن” دقیقا چیست. بودائی ها معتقدند که ” ذهن” از مغز فیزیکی کاملا جداست. اما دانشمندان معتقدند که “مغز همه چیز است،” یعنی تمامی فعالیتهای مغزی و روانی توسط عمل فیزیکی نورون ها یا همان تکانه های عصبی انجام می گیرند.
این گونه تحقیقات که هم اکنون شامل مطالعه بر روی راهبان بودایی هم می شود می تواند راهگشا و زمینه ساز امکانات وسیعی باشند. به گفته بگلی بعضی از این مطالعات نشان داده اند که با توسل به آموزش مناسب نه تنها می توان به کودکانی که به اختلال در خواندن یا دیسلکسی دچارند کمک کرد بلکه افراد پیر هم می توانند بعضی از فعالیت های مغزی خود را استحکام بخشند و بر مشکلات کلامی خود فائق شوند. در سر دیگراین طیف تحقیقاتی راهبان بودایی قرارداشتند. از آنها خواسته شد که در دستگاه ام آر آی قراربگیرند و در همان حال با خلوص به مراقبه یا مدیتیشنِ شفقت بپردازند. در این هنگام بخش هایی از مغز آنها که مربوط به شادمانی بود به شدت فعال می شدند. و در میانه طیف، مردم عادی قرارداشتند و تحقیقات نشان داد که هنگامی که از آنها خواسته می شد تا خاطراتی را مرور کنند که در آنها مورد مراقبت و محبت قرارگرفته بودند آنها شفقت و عطوفت بیشتری را از خود نشان می دادند.
کتاب ” ذهنت را تربیت کن، مغزت را تغییر بده” یک بازنگری همگانی و عالی است بر علوم مربوط به مغز، به علاوه کتابی است که از خواندن آن لذت خواهید برد. بگلی در این کتاب تنها در هنگام لزوم از زبان فنی و تکنیکی استفاده می کند و مرتبا یافته هایی که قبلا در کتاب ذکر شده اند را به خواننده یادآوری می کند. استفاده از تشبیه و آوردن نمونه مطالعه ی کتاب را آسان تر و لذت بخش تر می کند. برای مثال، هنگامی که درباره افراد ناشنوا صحبت می کند می گوید که انتظار می رود که نورون های قسمت شنوایی مغز در یک فرد ناشنوا از آنجایی که مورد استفاده قرارنمی گیرند به تدریج پژمرده شده و از بین بروند درست مثل یک قصابی در جزیره گیاهخواران؛ البته که بعدا خواننده متوجه می شود که این پیش بینی مطابق با واقعیت نیست.
آیا این کتاب در عمل به کار خواهد آمد؟ این امکان وجود دارد. یکی از دانشمندان پیشنهاد کرده است که از نتیجه این تحقیقات برای ایجاد فرهنگِ قدرتمند سازی مغز یا “مغزسازی” استفاده شود، درست همانطور که فرهنگ بدنسازی از مطالعات علمی بر روی قلب حاصل شد. البته این موضوع به این سادگی هم نیست. بگلی در این باره زیاد حرف نمی زند اما این روشن است که تمرینات مداوم بر روی قدرت توجه بسیار ضروریند تا مغز دوباره بازسازی شود. راهبان بودایی که در این مطالعات شرکت کردند به توانایی های قابل توجهی دست یافتند. آنها سالهای زیادی از عمر خود را به مدیتیشن اختصاص داده بودند تا به این توانایی برسند.
با توجه به افزایش طول عمر و بالاتر رفتن تعداد افراد سالمند در جامعه و نیازهای جدیدی که به این دلیل در تمامی زمینه ها پدید آمده است، همه گیر شدن فرهنگ مغزسازی دیگر عجیب جلوه نمی کند.