همیشه برای تأثیرگذار بودن باید شروع زیبایی داشته باشید. اگر بتوانید کلام تان را با جملات زیبا آغاز کنید توجه اطرافیان را به خود جلب کرده اید و آنها را به این وسیله با افکار و احساسات خود آشناتر کرده اید اما بدانید این آغاز راه است و مهم این است که این تأثیرگذاری را در پایان جملات خود نیز داشته باشید.
بنابراین برای این منظور برنامه ریزی کنید. اگر با دیگران تعارف می کنید باید بدانید این تعارفات نباید جنبه تصنعی به خود بگیرد یا چاپلوسانه به نظر آید.
هر چه خلاصه تر حرف بزنید، موفق تر خواهید بود، چون توضیحات اضافه تنها باعث ایجاد خستگی در دیگران خواهد شد.
اگر دوست دارید تأثیرگذارتر باشید مطالعه کنید. با مطالعه دامنه لغات و واژگان شما افزایش پیدا خواهد کرد و این گونه است که شما می توانید ضمن صحبت کردن، از جملات، اشعار و ... هم بهره بگیرید.
آنقدر از میزبانهایی که خودشان را به زحمت نمیاندازند و همهچیز را آسان میگیرند خوشم میآید. بعضیها هستند که برای یک مهمانی ساده شاید از یک هفته قبلتر تدارک میبینند و دلشان مثل سیروسرکه میجوشد. نه حتا برای مهمانیهای خیلی رسمی و پرجمعیت. حتا برای جمعشدن بچهها یا دوستان یا همکاران دورهم. این جور آدمها از چند روز قبل مواد غذایی را میخرند، پاک میکنند، میشویند، قاچ میزنند، سرخ میکنند. تند و تند. بیاینکه کسی کمکشان کند. یا حتا اگر هم کسی را به کمک بخواهند تمام فشار عصبی خودشان را روی سر آن بنده خدا هم خالی میکنند. شبها خوابشان نمیبرد که نکند فلان غذا کم بیاید یا اگر برنجم شفته شد چه و چه و چه. روز مهمانی هم دیگر یک لحظه آرام و قرار ندارند. همهچیز باید سر جاش باشد. چیزی کموکسر نباشد. مبادا فلانی از غذایم ایراد بگیرد. یک سفره میچینند به چه تفصیلی! در طول مهمانی بدو بدو! جوش میزنند، حرص میخورند، سر سایر اعضای خانواده داد و بیداد میکنند. مهمانها که سر سفره میآیند تا وقتی از پای سفره بلند نشوند خودشان یک لقمه غذا نمیخورند. مدام حواسشان به این است که تعارف کنند: بفرمایید تو رو خدا! خونه خودتونه! تعارف نکنید! حاجخانم چرا کم کشیدید؟ بدین براتون بکشم. نه، دارین تعارف میکنین!
و مهمانها که بروند یک تن خسته و کوفته و یک سر دردناک و اعصاب خرد و قهر و ناراحتی با سایر اعضای خانه! آخر این چه جور مهمانیای است؟ مگر نباید از مهمانی لذت برد؟ مهمانیدادن مگر برای تمدید اعصاب و تقویت روحیه نیست؟ نکنید این کارها را.
درست مثل ما هستند. با تفاوت های فردی در چهره و اندام . دوتا دست دارند دوتا پا
مثل ما عقیده دارند . سلیقه دارند . قانون دارند . آداب دارند و خیلی مزخرفات دست و پا گیر دیگه که اگه مثل ما رعایت نکنند خیلی خوشبخت میشن . ولی متاسفانه اجنبی ها همه چی رو رعایت میکنند. به عقیده های خودشون خیلی پايبند هستند. با اینکه به عقیده دیگران هم احترام میذارن . واضح تر بگم لزومی نمیبینند برای نشون دادن خودشون بقیه رو بکوبند به خاک . از آداب زندگیشون بگم که خوب میخورند . به موقع میخوابند . خوب کار میکنند . ورزش و تفریح هم که جای خودشون رو دارند . اونا از هرکاری که میکنند لذت میبرند . هنوز به این درک فرهنگی نرسیدند که به اجبار باید زیست نه به اختیار . خیلی چیزا رو بلد نیستند . مثلا” اینکه برای رسیدن به موقعیتهاشون میتونند دروغ بگن . اونم از نوع شاخدارش و نترسند از اینکه کسی باورشون نکنه . اصلا” چه اهمیت داره که دیگران یه دروغگو رو باور بکنند یانه ؟ پس علم سفسطه این وسط چی میشه ؟ دیگه اینکه بلد نیستند دلخوریهاشون رو پشت سر آدما بگن . ای بابا . کار به این راحتی رو انقدر مشكلش میکنند که نگو. اوووه ..میرن طرف رو گیر میارن . تنها باهاش حرف میزنند . دلخوریشون رو مطرح میکنند . حتی بهش فرصت دفاع میدن و هزار و یه جور آداب گله گی رو رعایت میکنند . اه . چقدر سخت میگیرن . نه ؟ اوه اوه . گفتم نه یادم افتاد که اینم بگم . اونها هیچ جوری دنبال تایید دیگران نیستند . همش همون کاری رو انجام میدن که خودشون دوست دارند . بعدش هم هیچ توقعی از هیچ کسی ندارند . این یکی دیگه خیلی مسخره است . اصلا” فکر نمیکنند که در و همسایه چی میگن ؟ منکه سر در نمیارم . اوه اوه اینو بگم، وقتی دعوتشون میکنی سر وقت میان ، سروقت میرن ، ووقتی دعوتت میکنند فقط اون ساعتی رو که تعیین کردند باید پیششون باشی نه بیشتر . نه . اصلا” نمیتونی بیشتر اونجا بمونی .. نمیدونند چه کیفی داره نمک ریختن توی کفش مهمون . با این کارهاشون خیلی از تجربیات ما رو از دست دادند . جالب تر از همه اینکه زن و شوهرها به هم خیانت نمیکنند . حتی دوست دختر ، دوست پسرها هم به هم خیانت نمیکنند . واسه همین هم درد فراق و بی وفایی و شعر در این موارد و از این حرفها اصلا” ندارند . اه . خودم حوصلم سر رفت از اینکه انقدر این اجنبی های زبون نفهم بی هیجان به سر میبرند . ولی گوشتونو بیارید جلو . آهان . یه کم جلوتر .یه چیزی بگم به کسی نگیدآ . من آرزومه که بتونم مثل اجنبی ها زندگی کنم .
دوستی یک فیلم عروسی که در ایران برگزار شده بود، برای ما فرستاده بود که در آن صحنههای جالبی به چشم می خورد. غیر از مراسم عادی عقد، سفره آذین شده، مهمانهای شیک و مرتب، و بوسههای فراوان بر سر و صورت عروس و داماد، چند صحنه در این جشن و میهمانی خیلی خنده دار، سوال برانگیز، و غیر عادی بود.
در کنار صحنههای رقص و پایکوبی میشد دید که گروهی از میهمانان، از زن و مرد، بچه و بزرگ سال، همه در حال موز خوردن هستند. چند مرتبهای که دوربین می چرخد و از رقص برخی میهمانان می شود گذر کرد و باقی میهمانان را دید که همه با عجله از خود پذیرائی می کنند گویا که دم غنیمت است و فرصت را نباید از دست داد. در بین این افراد دوباره می شود دید که تعداد بیشتری موز می خورند و چند نفری هم از میوههای دیگر مثل خیار سبز و انگور برای پذیرائی از خود دریغ ندارند.
البته که چند گونه شیرینی هم بر روی میزها جدا از کاسههای میوه، می شود دید. در این همه، گویا که موز یکی از بهترین خوردنیهایی است که مهمانان را به خود مشغول کرده.
در بخش صرف شام هم می شود دید که مهمانان با عجله هر چه تمام تر در حال نوش جان کردن غذایی هستند که برای ایشان در نظر گرفته شده است. پس از صرف شام همراه با رقص و پایکوبیهای فراوان، باز هم میهمانان را می شود در حال موز خوردن مشاهده کرد، انگار که چند جعبه موز که برای عروسی خریده شده باید آنشب تمام شود. در واقع حرص و ولع مهمانان به یک گونهای جالب بنظر میرسد، گویا که ایشان تمام انرژی خود را به کار گرفته اند که هر چه بیشتر بخورند. دیدن این فیلم، در من این فکر را برانگیخت که دلیل این همه موز خوردن را دریابم.
در یک وقت مناسب از کسی که در آن عروسی شرکت کرده بود پرسش کردم که جریان این همه موز خوردن چه بود، مگر میشود که مهمانان یک مراسم این همه به یک نوع میوه توجه کنند و همه گویا تعهد داشتند که چیزی برای صاحب خانه نگذارند.
جوابی که شنیدم خود از همه این مشاهدات جالب تر بود. گویا که پدر عروس که صاحب میهمانی بود، مردی بسیار خسیس و به قول قدیمیها ناخن خشک میباشد، و ایشان در طول عمر خود، همیشه میهمانی منزل همه اقوام می رفته و وقتی که دیگران به منزل ایشان میآمدند، از پذیرای در حد یک چای معمولی هم دریغ می کرده. خسیسی این مرد برای همه فامیل درد بزرگی بوده ولی بخاطر تعارف و آبرو هرگز کسی نتوانسته بود که چیزی به ایشان بگوید.
همه فامیل گویا فقط منتظر فرصتی برای تلافی همه این سالهایی بودند که این مرد در منزل همه خود را صاحب خانه می دانسته و هرگز دست در جیب خود برای دادن کادویی، عیدی عاه، یا که کمکی به کسی نمی کرده. حالا که فرصت دست داده بود و این مرد به خاطر همسر و نگاه داشتن آبرویی دختر خود ناچار به خرج کردن و برگزاری مراسم عروسی بود، دوستان و فامیل تصمیم می گیرند که در این عروسی تا آنجا که می توانند بخورند و تلافی همه سالهای که این مرد خسیس از همه شرایط به نفع خود استفاده می کرده، در بیاورند. و خوب در این شرایط میهمانان حساب می کردند که موز میوه گران تری است نسبت به شیرنی و همه به هم می گفتند که : بفرما موز!
در اینجا بود که متوجه شدم موزها و غذایی که میهمانان در آن شب خاطره انگیز نوش جان کردهاند، چقدر خوشمزه و فراموش نشدنی بوده.
1- قبل از هر اقدام , آرام باشید و مورد گله را بررسی کنید . بهتر است خود را جای طرف مقابل قرار دهید . بیشتر گاه ها فقط یک سوء تفاهم است .
2- نه ؟ سوء تفاهم نیست ؟ خیلی خب . حالا میتونید به بحث و بررسی دونفره بگذارید . توجه فرمودید بحث و بررسی دونفره .
3- از دخالت دادن داور و قاضی بپرهیزید . هیزم بیار جهنم رو هم کنسلش کنید . پاد زهری نیستند ..که میتوانند زهر باشند .
4- به وقت عرض گله گی قبل از زدن تیر خلاص فرصت دفاع بدهید .
5- فراموش نکنید گوشزد کردن این مطلب را, که دوستش دارید و تلاشتان در جهت حفظ رابطه است .
6- کل شخصیت اورا زیر سوال نبرید ؟ جوابی پیدا نمیکنید .
7- بهتراست که در زمان صحبت به چشمهای او نگاه کنید . من که جای قشنگ تری را سراغ ندارم .
* آدمها بد نیستند و قصد بدی هم ندارند . گاهی رفتارهایی از آدم ها سر می زند که در فرهنگ بعضی دیگر معنی قشنگی ندارد و تعریف متفاوت پیدا میکند . نگران نباشید . با استفاده از کلمات و جملات صادقانه , زیبا و مناسب هر سوء تفاهمی رفع میشود .
از آنجا که ما ایرانیان به دلیل ضعف قدرت نمی توانیم ارتباط سالم و مشخصی با دیگران داشته با شیم به تعارف پناه می بر یم وتعارف گاهی زندگیما را از خط خود خارج میکند.
چند سال پیش با خانمی درباره تعارف صحبت میکردم. می گفت به دوستی که سالها بود ایشان را ندیده بودم تعارف آمدن به کانادا کردم. این دوست ازسفارت کانادا در ایران درخواست ویزا کرد و موفق به گرفتن آن شد. پس از آمدن به کانادا, توقعات دوستی که به خیال خود به مهمانی چند ماهه آماده بود و نداشتن حد و مرز مشخص بین این افراد، معرکهای درست کرده بود که حتی روابط این خانم با همسر و فرزندان دچارمشکل کرد. شاید وقت آن رسیده که آداب معاشرت خود و آداب روابط اجتماعی خود را بازبینی کنیم. ولی چه باید کرد؟ چگونه می شود این کار را انجام داد؟
در مقام پیشنهاد کننده نکات زیر را در نظر بگیریم:
یاد بگیریم که حرف خود را صریح و شفاف بزنیم که جایی برای تعارف و مسائل پس از آن نگذاریم.
فکر کنیم که اینکه آنچه می گوییم چگونه شنیده می شود.
می توانیم یک مکالمه را با گفتن به امید دیدار تمام کنیم بدون اینکه وارد مکالمات تعارف آمیز شویم.
وقتی کسی را دعوت کنیم که به راستی وقت برای این مصاحبت داریم.
در صورتی این کار را انجام دهیم که امکانات خود را به خطر نمیاندازیم.
راحت باشیم و جملاتی را بگوییم که واقعا معنی دارند و نیاز مکالمه ما در زمان و مکان مشخص است.
فقط وقتی پیشنهاد لطفی را بکنیم که از صمیم دل علاقه به آن کار را داشته باشیم.
و اگر می خواهید لطف بزرگی بکنید, برای پیشنهاد زمان کافی به خود بدهید.
در مقام دریافت کننده لطف
مطمئن شوید پیشنهاد از بی رو دربایستی است.
پس از یک بار انتظار دائمی شدن آن را نداشته باشیم. (درصورت ناخورده شدن دشمن صد ساله نشویم)
گاهی خود را به جای پیشنهاد دهنده قرار دهیم.
کاری کنیم که از لطف به ما لذت ببرند نه محنت.
ارزش لطف را بدانیم و نگوییم از روی زیادی وقت, پول و یا حوصله این کار را کرد و کار مهمی نبود.
البته که هزاران نکات ریز است که در این مورد می شود بیان کرد. ولی از حوصله این مقاله کوتاه بدون تعارف بدور است. اگر شما نیز نکاتی برای اضافه کردن دارید برای استفاده همگان بفرستید.
بیايید تولدها را به موقعيتهاي شادي آفرين و به ياد ماندني تبديل كنيم.
يكي از نقاط درخشان زندگي هر فرد، روز تولد اوست. اين روز براي خود شخص و خصوصا اطرافيان وي بسيار پر معنا است.
وقتي قصد داريد هديه اي براي روز يا جشن تولد افراد به آنها بدهيد، نكات زير را در ذهن داشته باشيد:
1 – تا زماني كه فرد به هجده سالگي برسد، هر سال هديه اي برايش بخريد. اين امر خصوصا در خردسالي بسيار شادي آفرين است.
2 – اگر به جشن تولد بزرگسالي دعوت شده ايد، هميشه هديه مناسبي همراه داشته باشيد.
3 – براي هديه بزرگسال هميشه به انتخابهاي ممكن خوب فكر كنيد. در نظر بگيريد شخص چه چيزي دوست دارد، آن وقت مي توانيد چيزي تهيه كنيد كه متناسب با علايق او باشد. به اين ترتيب ميزان توجه و علاقه خود را به او نشان مي دهيد.
4 – در مورد كودكان، كتاب هميشه هديه مناسبي است. خصوصا اگر كودك كتابخوان باشد. اگر كتاب عكس داشته باشد اين هديه بسيار پرمعناتر است.
5 – خيلي پيش از تولد كودك به خريد نرويد، چون ممكن است تا زمان تولد اين هديه كهنه شده باشد. بهتر است دو هفته پيش از تولد او خريد كنيد.
6 –اسباب بازي نيز انتخاب خوبي براي كودك است. سعي كنيد هديه شما جنبه آموزشي داشته باشد. با اين كار با يك تير دو نشان مي زنيد، هم كودك را خوشحال مي كنيد و هم در رشد و يادگيري او به پدر و مادرش كمك مي كنيد.
7- بهترين زمان براي دادن هديه پوشيدني (لباس) به كودك هنگامي است كه تازه به دنيا آمده يا جشني براي نوزاد گرفته شده باشد. والدين او هميشه از داشتن لباس نو براي فرزندشان خوشحال مي شوند و كودك نيز آنقدر كوچك است كه نمي تواند واكنش منفي به هديه شما نشان دهد.
8 – هديه ما هميشه نبايد گران قيمت باشد. كافي است مورد علاقه فرد كودك يا بزرگسال باشد. با خريدن هداياي گران قيمت، گاه دريافت كننده را معذب و مقيد مي كنيم.
9 – خوب است در جشن تولد كودكانمان، براي ديگر بچه ها نيز هدايايي تدارك ببينيم، از قبيل اسباب بازيهاي كوچك، كارتهاي رنگي، لوازم التحرير زيبا و … در اين صورت آنها هم از جشن تولد دست پر و خوشحال بيرون مي روند و هميشه آن جشن را به ياد مي آورند.
مطمئنا همه ما در محافل و جمع دوستان و همكاران و اقوام، لحظاتي را به جوك گفتن و طنز اختصاص مي دهيم. اما به تجربه دريافته ايم كه گاهي اين شوخيها باعث رنجش ديگران شده است. چگونه بايد شوخي كرد؟ چگونه بايد جوك گفت؟ به نظر برخي، اگر جوك مستهجن نباشد يا اقوام را به استهزا نگيرد، خنده دار نخواهد بود. شايد اگر بتوانيم چند نكته كوچك را هنگام جوك گفتن در نظر بگيريم بتوانيم كمترين دلخوري را در اطرافيان خود ايجاد كنيم.
1 – در جوك به اقوام و پيروان اديان توهين نكنيم و اگر مي خواهيم جوكي درباره قومي بگوييم، در ابتدا از جمع عذرخواهي نماييم و يادآوري كنيم كه اين فقط جوك است و نه چيزي بيشتر.
2 – اگر متقابلا شخص ديگري نيز درباره قوميت ما جوكي گفت ، تحمل پذيرش داشته باشيم و آشفته نگرديم.
3 – مطمئن شويم جوكي كه مي خواهيم بگوييم خنده دار است و نه صرفا وقيح.
4 – در گفتن جوكهاي سكسي، سن و جنسيت مخاطبان و نوع محفل را در نظر بگيريم.
5 – پيش از گفتن جوك، اجزاي آن را در ذهن آماده نماييم.
6 – قبل از تعريف كردن جوك، دقت كنيم كه مخاطبان حواسشان به ما باشد.
7 – هيچ چيز بدتر از فراموش كردن نقطه اوج يا بِزَنگاه جوك نيست .
9 – اگر كسي جوكمان را قطع كرد عصباني نشويم و اجازه دهيم آن شخص مطلب خود را به پايان برساند، سپس كلماتي مانند”بسيار خوب”بگوييم و توضيح دهيم كه مي خواهيم جوكمان را به پايان برسانيم.
10 – از بعضي از كمدين ها انتقاد مي شود كه خودشان به حرفها و كارهاي خود مي خندند. به جوكهاي خود نخنديم و اجازه دهيم ديگران به آن بخندند.
11 – فراموش نكنيم كه جوك گفتن براي ايجاد نشاط و تفريح است، نه ايجاد تنش و جدال.
12 – اگر شخصي جوكي گفت كه قبلا شنيده ايم ، تو ذوقش نزنيم و در نظر بگيريم كه شايد در آن جمع كساني باشند كه آن را نشنيده باشند.
13 – اگر كسي جوكي گفت كه به نظرمان خنده دار نيامد، مي توانيم با چهره اي گشاده و لبخند به او واكنش نشان دهيم. البته در جمعهاي صميمي اگر كسي جوك خنده دار نگويد، دوستان و نزديكان با شوخيهاي مناسب و گرم مي توانند اين نكته را به شخص بگويند و فضاي شادي ايجاد كنند.