بدعت پارچه نویسی


حتماً در موقعیت های مختلف زندگی این سوال برایتان پیش آمده که به راستی در مقایسه با ملل پیشرفته و مترقی دنیا ما چه چیزی نسبت به آنها کم داریم؟ آیا از همان ابتدا خداوند آنها را با عقل و فراست بیشتر آفریده و تمام امکانات لازم برای ترقی را تنها برای آنها فراهم کرده است یا اینکه مشکل اصلی  در وجود خودمان است و ما آن را نمی بینیم؟

به نظر نگارنده که گمان می برد خیلی ها نیز با آن موافق باشند، همه جوامع بالقوه استعداد رشد و ترقی را در وجود خود دارند، منتهی میزان استفاده و از قوه به فعل درآوردن آن استعداد بر عهده خود آنهاست و در صورت عدم استفاده صحیح مسئولیتی متوجه دیگران نیست.

در گذشته، هرگاه پدرانمان رسمی در بین خود مرسوم می کردند، عموماً در زمان خود منشاء خیر و برکت بسیار بود، ولی متاسفانه امروزه بعضی آداب و سنتها در بین مردم رواج یافته که نه تنها هیچ سود و نفعی برای دیگران ندارد، بلکه منشاء ضرر و زیان نیز هست.

رسم پارچه‌نویسی و اعلامیه دادن به هنگام مرگ و یا بازگشت از زیارت خانه خدا و عتبات عالیات یکی از این موارد است. هر گاه شخصی فوت می کند، همه دوستان و آشنایان به دلخواه و یا بالاجبار پارچه های تسلیت و  اعلامیه های ترحیم حاضر می کنند و بر در و دیوار نصب می کنند. این عمل به هنگام مشرف شدن دوستان و فامیل به اماکن مذهبی شکلی پررنگتر به خود می گیرد. هر گاه در مورد فلسفه این کار هزینه‌بر سوال می کنی، به واقع پاسخ درست و روشنی نمی یابی : «کاری است که همه می کنند»، «اگر این کار را نکنیم پیش دوست و آشنا خجل می شویم»، «رسمی است که وجود دارد و ما نیز تبعیت می کنیم» و از این قبیل سخنان.

فایده این کار چیست؟ آیا غیر از شهرت بازی و فخر فروشی نسبت به دیگران و منت گذاری فایده دیگری در این کار می توان دید؟ اگر هدف، ابراز تسلیت و یا تبریک باشد که آنرا همگان حضوری به عرض می رسانند، همچنانکه در گذشته نیز این چنین بود و دیگر به این کارهای خرج‌دار بیهوده احتیاجی نیست! البته این نکته را نباید ناگفته گذاشت که بسیاری از کسانی که این کار رو انجام می دهند بیشتر به خاطر آبروداری (؟!) و عقب نماندن از قافله دوستان دست به چنین کاری می زنند و ته دل به این کار که همراه با از دست دادن مقداری سرمایه نیز است، راضی نیستند.

با یک حساب سر انگشتی می توان حدس زد که در طول سال هزارها  میلیون تومان صرف می شود تا منظره عمومی شهر زننده و نازیبا گردد. با این پول می توان کارهای فرهنگی بسیاری انجام داد برای مثال می توان در سطح هر شهر چندین کتابخانه و مرکز فرهنگی ـ ورزشی درست کرد و جوانان و نوجوانان را بدانجا رهنمون شد و سطح فرهنگی را بالا برد.

حال می توان جواب سوال آغاز مقاله را به نحوی دریافت. مردمانی که درآمد سرانه آنها تا بیست هزار دلار در سال می رسد، هیچ گاه از این دست و دلبازیهای بدون فایده انجام نمی دهند، ولی ما که درآمد سرانه‌مان به مراتب بسیار کمتر است … . حال اگر از همین مردم بخواهی که برای کارهای عام المنفعه کمک مادی کنند، از بی پولی و مشکلات مالی برایت سخن می‌گویند و جواب رد می دهند، در حالیکه سالیانه برای مورد بالا و صدها مورد مثل آن مقادیر زیادی خرج می کنند!


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *