هر وقت مسائل سیاسی و تنشهای مربوط به آن در جامعه افزایش می یابد، طبیعتا نگرانی های زیادی پیش می آید: نگرانی از نداشتن تصویری دقیق و شفاف از آینده؛ نگرانی برای نسلهای آینده؛ و نیز نگرانی درباره سوء استفاده گروهی که همیشه منتظر آب گل آلودند. البته مهمترین دغدغه ها شاید فراموش شدن اخلاق و رواج بی اخلاقی و گسترش روحیه فرصت طلبی، زیر آب زدن، تهمت، افترا و دروغ باشد. شاید خطر شیوع چنین رفتاری در جامعه و تبدیل آن به فرهنگی غالب در اجتماع کم از کشتن انسانها نباشد؛ زیرا کشتن، در یک چشم به هم زدن اتفاق می افتد، اما شیوع بی اخلاقی، نسلها را بر باد می دهد. دیدن فیلم “زندگی دیگران” تا حدی از نگرانی من کاست.
این فیلم که از شاهکارهای سینمای آلمان است، با نگاهی انسانی، فشارهای وارد شده بر طبقه روشنفکری را مرور می کند و تلاشهای روشنفکران برای گسترش آزادی اندیشه و بیان را به تصویر می کشد که این تلاشها در نهایت بر روی جاسوسی حرفه ای تاثیر می گذارد، و با این تصویر سازی بیننده را امیدوار می کند که در پس ذهن هر انسان خشک مغزی، آرزوی رهایی از فضای خفه کننده دیکتاتوری وجود دارد و اینکه انسانها سوای حرفه اشان می توانند در همان حیطه قدرت و نفوذ خود قدمی به سوی انسانیت بردارند. همچنین اندازه و معیار رفتار هر فرد با فرد دیگر را نه خط کشی های حزبی و دینی و نژادی، که فقط و فقط انسانیت تعیین می کند و بس.
(خلاصه داستان به نقل از ویکی پدیای فارسی)
گئرد وایسلر (با کد شناسائی: HGW XX/7)، بازجوی ارشد اشتازی، پلیس امنیت جمهوری دمکراتیک آلمان و یکی از باورمندان به حکومت سوسیالیستی آلمان شرقی است. وی مأمور زیر نظر گرفتن زندگی گئورگ دریمن یک کارگردان تئاتر میشود که مقامات ارشد نیروی امنیتی، به توصیه وزیر فرهنگ و هنر آلمان شرقی، در پی یافتن بهانهای برای ایجاد محدودیت و خانهنشین کردن وی هستند. آنها ماموریت یافتن مدرکی مبتنی بر «ناهنجاری» گئورگ دریمن را به گئرد وایسلر، بازجوی ارشد پلیس امنیتی اشتازی محول میکنند.
تیمی ویژه از ماموران اشتازی با گذاشتن وسایل شنود در تمامی نقاط خانه گئورگ دریمن اقدام به آغاز شنود زیر نظر گئرد وایسلر میکنند. با شروع شنود و کنترل نامحسوس خانه وی، گئرد وایسلر با رازهای نهفته درباره مسائل پیرامونی گئورگ و دوست دخترش و همچنین مقاصد وزیر فرهنگ در از میان بردن گئورگ دریمن و همچنین واقعیتهای نهفته در نظامهای دیکتاتوری رویرو میشود که باعث فروریختن تمامی باورهایش به سیستم فاسد حکومت پلیسی و تحول عقیدتی گسترده در عقاید و رفتارش میگردد.