اگر وجه مشخص جوامع فئودالی نوعی تفکر خدامدار، اقتصاد طبیعی و حاکمیت سنت ایستا است، تجدد پرچمدار خردمداری، اقتصاد کالایی و جهانگشای سرمایه داری، فروپاشی سنت و پیدایش جامعه مدنی است. در نظام های سنتی حرکت زمان تاریخی دایره ای است. تقویم سال را فصل ها و طبیعت رقم می زنند و شمارش ساعت روز هم به حرکت خورشید بازبسته است. جامعه متجدد عرفی می شود و عرصه های هرچه محدودتری از هستی فردی و اجتماعی زیر نگین الهیات و دین باقی می ماند. زمان تاریخی تجدد حرکت خطی دارد و اندیشه پیشرفت جدایی ناپذیر از آن است. زمان خود به کالا بدل می شود، چون مقیاس خرید و فروش نیروی کار قرار می گیرد و اندازه گیری اش ارزش و اهمیت می یابد. ساعت و تجدد همزاد یکدیگرند.
شهرنشینی همزاد دیگر تجدد است. خیابان ها نام گذاری، خانه ها شماره بندی، و افراد شناسنامه دار می شوند. ساکنان شهرها، دیگر رعایای سلطان نیستند، بلکه برعکس، شهروند دولت هستند برخاسته از یک قرارداد اجتماعی. هریک از آنان در مقام انسان و شهروند از حقوقی طبیعی و جدایی ناپذیر برخوردارند.
گزیده از کتاب تجدد و تجدد ستیزی در ایران اثر دکتر عباس میلانی