تکریم ارباب رجوع


همه ما به ادارات (دولتی یا خصوصی) مراجعه کرده ایم و متآسفانه همه به نحوی از برخورد ناخوشایند متصدیان و کارمندان اداره آزرده خاطر شده ایم .نمی د انم دقیق چه عنوانی بگذارم، بعد  از گذر از سد بروکراسی (کاغذ بازی معمول) ،با سدهای دیگری بر می خوریم که همان کارمندان محترم ادارات  هستند و البته الحق و النصاف که اخلاق و نزاکت و تکریم ارباب رجوع را به درستی به جا می آورند! در این بازار گرم انواع کلاسها، جای کلاس “روش شکستن سد نفوذ ناپذیر کارمندان ادارات” خالیست.

آنچه در بالا آمد به بهانه اتفاقات چند روز اخیر بود. بد نیست از اینجا شروع کنم:

بعد از کلی درس خواندن با مدرک فوق لیسانس از دانشگاهی معتبر وقتی در زمینه کاری خودم با سرخوردگی مواجه شدم ، در روزنامه ای آگهی استخدام یکی از موسسات زبان با عنوان جذب مدرس ، نور امیدی بر شب سیاه آرزوهای بر باد رفته ام تابید. با کلی هیجان البته با صرف هزینه هایی برای آزمون و پست مدارک ، خودم را آماده کردم. آزمون که چه عرض کنم، ابتدا تست هوش دلهره انگیزی را پشت سر گذاشتم، سپس برای مصاحبه دعوت شدم، و آزمون دوم را هم با موفقیت انجام دادم و بالاخره به مرحله آخر رسیدم. از آموزشگاه تماس گرفتند که برای گرفتن برنامه کلاس های جذب مدرس به این مرکز مراجعه کنید. چشمتان روز بد نبیند، با کلی شوق و ذوق ، صبح زود عازم محل شدم . پس از کتک خوردن های درون مترو و دیدن فرهنگ بالای شهروندی، که بماند برای مقاله بعدی، نفس نفس زنان و عرق ریزان به آموزشگاه وارد شدم. با اشتیاق فراوان به خانم کارمند محترمی که زیر باد کولر لم داده بودند و با لیوان نسکافه شان بازی می کردند، گفتم: “من برای گرفتن برنامه کلاس ها آمده ام” . خانم محترم با لحنی خیلی مشمئز کننده و گویی آموزشگاه ملک پدریشان است فرمودند: “برگه را بگیر، نگاه کن ، نمیتوانی نیا!!! حتما باید همه کلاسها را شرکت کنی، اگر حتی یک ساعت غییت داشته باشی ، حذف می شوی”. من به زحمت آب دهانم را پایین دادم و به برگه نگاه کردم از شانس خیلی خوب من!  کلاسها از شنبه بعد شروع می شد و یک شنبه آخرین کلاسم در دانشگاه بود که زمان ارائه کنفرانسم  بود. و استاد هم به هیچ صراطی مستقیم نبود. با صدایی لرزان و شرمنده به خانم محترم گفتم: “من یک شنبه نمی توانم در کلاس حاضر شوم هفته های آینده هم این کلاس برگزار می شود؟” و ایشان فرمودند : “خاننننننننننننننننننوم من که به شما گفتم نمی توانی بیایی ، نیا…. کلاس هر هفته برگزار می شود، ولی نام شما فقط یک بار در لیست قرار می گیرد … متقاضیان پشت در آموزشگاه صف کشیده اند……”.

حال قضاوت با شماست، این نحوه برخورد درست است؟ جوان مردم به جای کارکردن معتاد شود؟! آیا انصاف است که جوانی با کلی امید و آرزو برای رسیدن به آنچه حتی پایین تر از سطح استحقاقش است، تحقیر شود؟

متا سفانه اینجاست که  مجبور می شوی به تمام آشنایان مربوط مراجعه کنی و به پارتی بازی و تکنیک های زیر میزی روی بیاوری….

نتیجه اخلاقی:

کارمندان محترم ، متصدیان گرامی، در دین مبین اسلام همواره بر اخلاق نیکو سفارش شده است.  با ارباب رجوع خود، مهربان با شید.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *