میزبانی


آن‌قدر از میزبان‌هایی که خودشان را به زحمت نمی‌اندازند و همه‌چیز را آسان می‌گیرند خوشم می‌آید. بعضی‌ها هستند که برای یک مهمانی ساده شاید از یک هفته قبل‌تر تدارک می‌بینند و دلشان مثل سیروسرکه می‌جوشد. نه حتا برای مهمانی‌های خیلی رسمی و پرجمعیت. حتا برای جمع‌شدن بچه‌ها یا دوستان یا همکاران دورهم. این جور آدم‌ها از چند روز قبل مواد غذایی را می‌خرند، پاک می‌کنند، می‌شویند، قاچ می‌زنند، سرخ می‌کنند. تند و تند. بی‌اینکه کسی کمکشان کند. یا حتا اگر هم کسی را به کمک بخواهند تمام فشار عصبی خودشان را روی سر آن بنده خدا هم خالی می‌کنند. شب‌ها خوابشان نمی‌برد که نکند فلان غذا کم بیاید یا اگر برنجم شفته شد چه و چه و چه. روز مهمانی هم دیگر یک لحظه آرام و قرار ندارند. همه‌چیز باید سر جاش باشد. چیزی کم‌وکسر نباشد. مبادا فلانی از غذایم ایراد بگیرد. یک سفره می‌چینند به چه تفصیلی! در طول مهمانی بدو بدو! جوش می‌زنند، حرص می‌خورند، سر سایر اعضای خانواده داد و بیداد می‌کنند. مهمان‌ها که سر سفره می‌آیند تا وقتی از پای سفره بلند نشوند خودشان یک لقمه غذا نمی‌خورند. مدام حواسشان به این است که تعارف کنند: بفرمایید تو رو خدا! خونه خودتونه! تعارف نکنید! حاج‌خانم چرا کم کشیدید؟ بدین براتون بکشم. نه، دارین تعارف می‌کنین!

و مهمان‌ها که بروند یک تن خسته و کوفته و یک سر دردناک و اعصاب خرد و قهر و ناراحتی با سایر اعضای خانه! آخر این چه جور مهمانی‌ای است؟ مگر نباید از مهمانی لذت برد؟ مهمانی‌دادن مگر برای تمدید اعصاب و تقویت روحیه نیست؟ نکنید این کارها را.

امید فروتن


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *